کد مطلب:152278 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:384

توبه کردن «لوطی عظیم» به واسطه ی فتوت و جوانمردی حضرت ابوالفضل
«لوطی عظیم» به حرم مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام رفت و پنجه ی طلا را از ضریح دزدید و عرض كرد: «یا اباالفضل، تو با فتوتی و دست و دل باز هستی! از تو نمی ترسم.»

پنجه ی طلا را می خواست در بازار كربلا بفروشد، ولی ترسید او را دستگیر كنند، بنابراین برگشت و متحیر ماند كه چه كند؟ بار دوم به بازار آمد، باز جرأت فروش پنجه را پیدا نكرد. بار سوم كه به بازار رفت، مردی به او گفت: دنبال چه می گردی؟ «لوطی» جوابی نداد و داستان را مخفی و پوشیده نگه داشت. دوباره آن مرد گفت: دنبال چه می گردی؟ باز جوابی نداد.

آن مرد او را به مغازه ی خود دعوت كرد، و به او ناهار داد و از او پذیرایی كرد و بعد چنین گفت: «پنجه را به من بده! به من گفته اند كه هر قدر پول لازم داری به تو بدهم!» و بعد در صندوقها را باز كرد و مبلغ زیادی پول، در اختیار لوطی عظیم گذاشت.


لوطی عظیم گفت: «چه خوب است كه آدم با اهل فتوت و با جوانمرد سر و كار داشته باشد!

سپس از كرده های خود پشیمان و نادم شد و توبه كرد. [1] .


[1] كرامات العباسيه ص 26 به نقل از معراج الاولياء ص 92.